سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خانهایمیل RSS 
Search

در اینترنت در وبلاگ میان صفحات فارسی
کلمات کلیدی: جمعه 92 تیر 28 ساعت 10:44 عصر

ولادت ولادت حضرت مهدی صاحب الزمان ( ع ) در شب جمعه ، نیمه شعبان سال 255یا 256هجری بود پس از اینکه دو قرن و اندی از هجرت پیامبر ( ص ) گذشت ، و امامت به امام دهم حضرت هادی ( ع ) و امام یازدهم حضرت عسکری ( ع ) رسید ، کم کم در بین فرمانروایان و دستگاه حکومت جبار ، نگرانی هایی پدید آمد . علت آن اخبار و احادیثی بود که در آنها نقل شده بود : از امام حسن عسکری ( ع ) فرزندی  تولد خواهد یافت که تخت و کاخ جباران و ستمگران را واژگون خواهد کرد و عدل و داد را جانشین ظلم و ستم ستمگران خواهد نمود . در احادیثی که بخصوص از پیغمبر ( ص ) رسیده بود ، این مطلب زیاد گفته شده و به گوش زمامداران رسیده بود   در این زمان یعنی هنگام تولد حضرت مهدی ( ع ) ، معتصم عباسی  ، هشتمین خلیفه عباسی   ، که حکومتش از سال 218هجری آغاز شد ، سامرا ، شهر نوساخته را مرکز حکومت عباسی   قرار داد این اندیشه - که ظهور مصلحی پایه های حکومت ستمکاران را متزلزل می نماید و باید از تولد نوزادان جلوگیری کرد ، و حتی مادران بیگناه را کشت ، و یا قابله هایی را پنهانی به خانه ها فرستاد تا از زنان باردار خبر دهند - در تاریخ نظایری دارد . در زمان حضرت ابراهیم ( ع ) نمرود چنین کرد . در زمان حضرت موسی ( ع ) فرعون نیز به همین روش عمل نمود . ولی خدا نخواست . همواره ستمگران می خواهند مشعل حق را خاموش کنند ، غافل از آنکه ، خداوند نور خود را تمام و کامل می کند ، اگر چه کافران و ستمگران نخواهند در مورد نوزاد مبارک قدم حضرت امام حسن عسکری ( ع ) نیز داستان تاریخ به گونه ای   شگفت انگیز و معجزه آسا تکرار شد   امام دهم بیست سال - در شهر سامرا - تحت نظر و مراقبت بود ، و سپس امام یازدهم ( ع ) نیز در آنجا زیر نظر و نگهبانی حکومت به سر می برد به هنگامی که ولادت ، این اختر تابناک ، حضرت مهدی ( ع ) ، نزدیک گشت ، و خطر او در نظر جباران قوت گرفت ، در صدد بر آمدند تا از پدید آمدن این نوزاد جلوگیری کنند ، و اگر پدید آمد و بدین جهان پای  نهاد ، او را از میان بردارند   بدین علت بود که چگونگی احوال مهدی   ، دوران حمل و سپس تولد او ، همه و همه ، از مردم نهان داشته می شد ، جز چند تن معدود از نزدیکان ، یا شاگردان و اصحاب خاص امام حسن عسکری ( ع ) کسی او را نمی دید . آنان نیز مهدی  را گاه بگاه می دیدند ، نه همیشه و به صورت عادی.



نوشته شده توسط منتــــــــظر!!! | لینک ثابت | نظرات شما ()

کلمات کلیدی: دوشنبه 91 اسفند 21 ساعت 4:52 عصر

http://www.ParsiBlog.com/PhotoAlbum/RASOOLbhzadyan/f8f5cee6a25a48ce7aa48cfea95eae1e.jpg



نوشته شده توسط منتــــــــظر!!! | لینک ثابت | نظرات شما ()

کلمات کلیدی: پنج شنبه 91 اسفند 17 ساعت 3:22 عصر

 

ای روشنای خانه امید، ای شهید """ ای معنی حماسه جاوید، ای شهید

چشم ستارگان فلک از تو روشن است"""ای برتر از سراچه خورشید ای شهید

 

ای شهیدان ، عشق مدیون شماست """هرچه ما داریم از خون شماست

ای شقایق ها و ای آلاله ها """ دیدگانم دشت مفتون شماست     . . .

 

شهادت را نه در جنگ، در مبارزه می دهند

ما هنوز شهادتی بی درد می طلبیم

غافل که شهادت را جز به اهل درد نمی دهند   . . .

نکته بین گل تقدیم شماباید فکر کردگل تقدیم شماچشمک

چشم پاک دختری از جمله‌ای تر مانده است""" چشم‌های پاکش اما خیره بر در مانده است

روی دیوار اتاق کوچک تنهایی‌اش """ عکس بابایش کنار شعر مادر مانده است . . .

یاد و خاطره شهیدان گرامی باد

خوابم گرفتدهنم آب افتادگل تقدیم شمادهنم آب افتادخوابم گرفت

 


ای شهید

ای روشنای خانه امید، ای شهید
ای معنی حماسه جاوید، ای شهید
چشم ستارگان فلک از تو روشن است
ای برتر از سراچه خورشید ای شهید
« زهره » به نام توست غزلخوان آسمان
با یاد توست مشعل « ناهید » ای شهید
« قد قامت الصلاه » به خون تو سکه زد
در گسترای ساحت تحمید ای شهید
تیغ سحر زجوهره خونت آبدار
گشت و شکست لشکر تردید، ای شهید
آئینه‌دار خون تو اند آسمانیان
رنگین‌کمان به شوق تو خندید ای شهید
ایمن شدند دین و وطن تا به رستخیز
فارغ شدند زآفت تهدید، ای شهید
در فتنه‌خیز حادثه‌ها جان پناه ماست
بانگی که در گلوی تو پیچید، ای شهید
صرافی جهان زتو گر نقد جان گرفت
جام شهادتش به تو بخشید، ای شهید
نام تو گشت جوهر گفتار عارفان
« عارف » زبان گشوده به تأکید، ای شهید

خوابم گرفتگل تقدیم شماخوابم گرفتدهنم آب افتادگل تقدیم شما

 

 

 

 



نوشته شده توسط منتــــــــظر!!! | لینک ثابت | نظرات شما ()

کلمات کلیدی: دوشنبه 91 دی 4 ساعت 12:43 عصر

دوبیتی عاشقانه

هر لحظه در کنار منی عاشقانه تر

با قلب عاشق و بدنی عاشقانه تر

تکرار شو حوالی دستان خسته ام

شاید مرا رقم بزنی عاشقانه تر . . .

.

.

.

فرشته مهربون از آسمون اومد پایین و گفت:

ازین دنیا چی می خوای تا برات برآورده کنم !

گفتم: اونی که داره این اس ام اس رو می خونه

گفت: نگفتم که تمومه دنیا رو !

.

.

.

با نگاهی هرس کن علف های هرز دلتنگی ام را . . .

.

.

.

باز هم از چشمه لبهای من/تشنه ای سیراب شد سیراب شد

باز هم در بستر آغوش من /رهروی در خواب شد در خواب شد

(فروغ)

.

.

.

زندگی چیدن سیبی است که یاید چید و رفت

زندگی تکرار پاییز است که باید دید و رفت

زندگی رودی است جاری هر که آمد

کوزه ای شادمان پر کرد و مشتی آب نوشید و رفت

قاصدک ? این کولی خانه بدوش روزگار

کوچه گردیهای خود را زندگی نامید و رفت . . .



نوشته شده توسط منتــــــــظر!!! | لینک ثابت | نظرات شما ()

<      1   2      

Copyright 2009 (C) RASOOLbhzadyan.parsiblog.com & Designer: mohammad Bagheri | Theam.TK